حوری و شراب
حوری و شراب
افتادم و تاب از کفم رفت
یک عمر شتاب از کفم رفت
دریا که نشد نصیب ، حتی
دیدار سراب از کفم رفت
اندوختهای اگر مرا بودم
مانند حباب از کفم رفت
پرهیز نمودم از می تلخ
این کار ثواب از کفم رفت
شادی و طراوت جوانی
چون بوی گلاب از کفم رفت
تا چشم گشودم ای رفیقان
آسایش وخواب از کفم رفت
با بار گناه مانده بر دوش
حوری و شراب از کفم رفت
ابروی نگار نیست دیگر
آن مصرع ناب از کفم رفت
یاری که تمام جان من بود
با چنگ رباب از کفم رفت
افسوس که همچو برق،#واسع
ایّام شباب از کفم رفت
#سید_علی_کهنگی مهر1402
@sayedalikahangi